سیارات : حال که دوازده خانة طالع معلوم گشت می‌پردازیم به شرح ستارگان؛
در هیئت قدیم ستارگان بدو قسم منقسم شده‌اند ستارگان ثابت و ستارگان سیار یا به فارسی (آواره) و چون ستارگان سیار را به کرة زمین نزدیکتر می دانند اثر آنها را هم در زندگانی مردم این کره خیلی پیش از ثوابت دانسته‌اند .


ستارگان سیار در هیئت قدیم به ترتیب عبارتند از: زحل (به فارسی کیوان)‌، مشتری (هرمزد) مریخ (بهرام)‌، شمس (آفتاب)‌، زهره (ناهید)‌، عطارد
(تیر)‌‌،قمر (ماه) و چون ماه از همه بزمین نزدیکتر است اثرش از دیگران بر این کره افزونتر می‌باشد.
تفاوت عقیدة قدما با معاصرین در موضوع سیارات یکی آنست که اکثر پیشینیان آفتاب را سیاره و زمین را ساکن و مرکز افلاک می‌پنداشتند و معاصرین بر عکس زمین و سایر سیارات را بدور آفتاب متحرک میدانند دیگر آنکه دو سیارة دیگر هم علاوه بر هفت سیاره یافته‌اند که یکی را «اورانوس» و دومی را «نپتون» نام نهاده‌اند ولی در موضوع مدت سیر و حرکت سیارات عقیدة قدیم و جدید با هم چندان تفاوت ندارد.
از هفت سیاره اول کیوان (زحل) سیصد و شصت درجه دور فلک را تقریباً در مدت سی سال تمام می‌کند پس هر برجی را در دو سال و نیم می‌پیماید ـ دوم هر مزد (مشتری) دور فلک را در ۱۲ سال و هر برج را تقریباً یک‌ساله طی می‌کند، سوم بهرام (مریخ) دور فلک را در بیست و دو ماه و نیم تقریباً و هر برج را یکماه و نیم می‌پیماید، چهارم آفتاب (شمس) دور فلک را در یکسال و هر برج را در یکماه و هر درجه را تقریباً در یکروز طی می‌کند، پنجم ناهید (زهره) دور فلک را در یکسال و هر برج را تقریباً به‌یک ماه می‌پیماید، ششم تیر (عطارد) دور فلک را به مدتی قدری کمتر از یکسال طی می‌نماید ، هفتم ماه (قمر) دور فلک را تقریباً در بیست و هفت شبانه روز و هشت ساعت می‌پیماید و هر برج را تقریباً در پنجاه ساعت و کسری طی می‌کند.
به‌عقیدة علمای هیئت قدیم این سیارات اکثر در سیر خود دچار سه حالت می‌شوند وقتی تندرو و مستقیم هستند و در آنحال مثلاً ناهید هر برج را ۲۸ روزه می‌پیماید و تیر هر برج را شانزده روزه طی میکند و اما گاهی ایستاده و متوقف گشته بعد از توقف راجع می‌شوند یعنی مثلاً از درجه پنجم حمل رو به عقب سیر کرده چندین درجه واپس رفته به‌حوت می‌رسد و بازبرمی‌گردد و برای این احوال سیارات حساب‌های دقیقی کرده جدولی معین نهاده‌اند که آوردن آن در اینجا مورد ندارد ولی باید دانست که آفتاب و ماه سیرشان مستقیم بوده توقف و رجعت ندارند.


منسوبات ۱۲ خانه: وقتی منجم از روی حساب دانست که کودک نوزاد هنگامی بدنیا آمده است که مثلاً درجة اول ثور از مشرق برمی‌آید می‌گوید طالع طفل برج ثور است و خانة طالع و یازده خانة دیگر هر کدام بچیزهائی منسوب هستند که از روی دلایل آنها احوال نوزاد را معین میکنند و یا اگر مسئله مربوط بغیر از نوزاد باشد حکم آن را پیش‌بینی می نمایند و منسوبات خانه‌ها به قرار ذیل است:
خانة طالع منسوب است به زندگانی و تن و جان و آغاز کارها.
خانة دوم به کسب و مال و یاران.
خانه سوم برادران و خواهران و نقل و تحویل از جایی به جایی.
خانة چهارم که وتدالارض باشد به پدران و املاک و عاقبت کارها.
خانه پنجم به شادی و عیش و مژده و ارمغان .
خانه ششم به خدمتکاران و اغنام و رنجوری و ناخوشی.
خانه هفتم که وتد غارب است به زنان و همسران و انبازان یعنی شریکان و مدعیان خانه هشتم به مرگ و میراث و بیم و هراس٫
خانه نهم به دین و سفرهای دراز و علم.
خانه دهم که وتدالسماء باشد به مشاغل و کارهای دولتی و مادران.
خانه یازدهم به دوستان و سعادت و امیدواری.
خانه دوازدهم به دشمنان و بدبختی و چهارپایان بزرگ که به کار شخص می‌آیند.


وقتی منسوبات خانه‌های طالع را دانستیم فرض می‌کنیم یک طفل نوزاد در موقعی به دنیا آمد که برج ثور از افق مشرق طالع بود پس برج ثور خانة طالع و حاکی از زندگانی و تندرستی یا ناخوشی او است و برج جوزا از کسب و مال او حکایت می‌نماید الی آخر و بنابراین لازم است منسوبات بروج و سعد و نحس و خوب و بد آنها شناخته گردد تا حکم ۱۲ خانه که ثور و برجهای دنبال او می‌باشد معلوم شود.


و اینک ما ذیلاً احوال بروج را اجمالاً بیان می‌کنیم و در اینجا به یاد می‌آوریم که منجمین پس از تعیین برج طالع یازده برج دیگر را بدین طریق می‌نمایند که روی یک‌صفحه کاغذ شکل مربعی کشیده آن را بدوازده خانه منقسم و هر خانه را به یک برج می‌دهند و این عمل را کشیدن (زایجه) می‌نامند.
منسوبات برج‌ها : وقتی از حمل بشمارید برج طاق همیشه نرینه (مذکر) و روزی است و برج جفت مادینه (مؤنث) و شبی است پس حمل نر و روزی، ثور ماده و شبی، جوزا نر و روزی، سرطان ماده و شبی است تا برسد به دلو که نر و روزی و حوت ماده و شبی یعنی منسوب به شب است‌.
برج حمل را آتشی، ثور خاکی، جوزا بادی سرطان را آبی دانسته‌اند و پنجم هر برج از جنس آن است چنانچه وقتی خود حمل را حساب کنیم برج اسد و باز از اسد بگیریم قوس پنجم می‌شود و این هر سه برج آتشی هستند همچنین ثور و سنبله و جدی خاکی جوزا، میزان و دلو بادی، سرطان، عقرب و حوت آبی می‌باشند.
۱۲ برج را می‌دانیم که هر سه تای آنها یک فصل را تشکیل می‌دهند چنانچه حمل و ثور و جوزا بهار، سرطان و اسد و سنبله تابستان، میزان و عقرب و قوس، پاییز جدی دلو حوت زمستان است حال باید دانست که برج اول هر فصل را منقلب، برج دوم را ثابت، برج سوم را دو تنه (ذوجسدین) می‌خوانند پس حمل، سرطان، میزان و جدی منقلب ـ ثور، اسد عقرب و دلو ثابت ـ جوزا، سنبله، قوس و حوت ذوجسدین است.
از حمل تا سنبله را شمالی و از میزان تا حوت را جنوبی می‌خوانند و همچنین شش برج اولی را عالی و شش برج دومی را منخفض می‌دانند و نیز برجهای تابستان و پاییز را مستقیم‌الطلوع و برج‌های زمستان و بهار را معوج‌الطلوع شناخته‌اند.
برجها به هفت سیاره قسمت شده یک برج را که اسد باشد خانة آفتاب و سرطان را خانة ماه شمرده به پنج سیارة دیگر هر کدام دو برج داده‌اند از این قرار: جدی و دلو خانة کیوان (زحل) ـ قوس و حوت خانة هرمزد (مشتری) ـ حمل و عقرب خانه بهرام (مریخ) ـ ثور و میزان خانة ناهید (زهره) ـ جوزا و سنبله خانه تیر (عطارد).
علاوه بر این، برای هر کدام از سیارات در یکی از بروج نوعی از مزیت و شرافت قایل شده‌اند و می‌گویند آفتاب چون به ۱۹ درجة حمل رسید شرف دارد و از«شرف‌شمس» که میانة مردم مشهور شده مقصود همین است و ماه در سومین درجة ثور و کیوان در ۲۱ درجة میزان، هرمزد در ۱۵ درجة سرطان، بهرام در ۲۷ درجة جدی، ناهید در ۲۷ درجة حوت و تیر در ۱۵ درجة سنبله شرف دارند. در مقابل شرف هبوط است بدین معنی مثلاً آفتاب که در ۱۹ درجة حمل شرف دارد وقتی به درجة مقابل آن در دایرة فلک برسد هبوط خواهد داشت.
البته می‌فهمیم که مقابل ۱۹ درجة حمل درجة نوزدهم میزان واقع است که یکصد و هشتاد درجه یا شش برج تمام از آن دور است و همچنین هبوط ماه شش برج بعد از سوم ثور است که سومین درجة عقرب باشد الی آخر.
خداوندان مثلثه: در بالا نوشتیم که هر کوکب سیار را صاحب برجی دانسته‌اند و صاحب را منجمین به فارسی «خداوند» خوانده‌اند. حال به علاوه توضیح می‌دهیم که برای هر مثلثه نیز خداوندی قایل شده‌اند و مثلثات را ضمن منسوبات بروج نوشتیم اینجا نیز تکرار می‌نمائیم که ۱۲ برج به چهار مثلثه قسمت شده؛ مثلثة آتشی که حمل است و اسد و قوس، مثلثة خاکی که ثور است و سنبله و جدی، مثلثه بادی جوزا و میزان و دلو، مثلثة آبی سرطان و عقرب و حوت می‌باشند، خداوندان مثلثة آتشی در روز آفتاب است با شرکت مشتری و زحل، به شب مشتری است با شرکت آفتاب و زحل، خداوندان مثلثة خاکی بروز زهره و ماه و مریخ به شب ماه مقدم است و آن دو شریک اویند ، خداوندان مثلثة بادی بروز زحل و عطارد و مشتری به شب عطارد بر آن دو مقدم است.
خداوندان مثلثه آبی به روز زهره و مریخ و قمر به شب مریخ مقدم و زهره و قمر انباز اویند.
باید دانست که بیان تفاوت خداوند مقدم روز با خداوند مقدم شب از این لحاظ لازم است که متوجه باشیم هرگاه واقعه مربوط به روز باشد یعنی مثلاً کودک به روز زایش یافته باشد، منجم نخست طالع را معین می‌نماید بعد که دانست فرضاً طالعش برج اسد است خداوند برج اسد را که آفتاب است روی کاغذ می‌نویسد و مجدداً نگاه می‌کند می‌بیند برج اسد از مثلثة آتشی است چون واقعه روزی بوده باز هم آفتاب را در زندگانی طفل مؤثرتر می‌شناسد در صورتی که هرگاه زایش در شب به طالع اسد اتفاق افتاده بود مشتری را که خداوند مقدم شب است در حیات طفل مؤثر می‌دانست.
خلاصه؛ برای سیارات منجمین حدودی نیز قایل شده‌اند یعنی از هر برج چند درجه را به طور نامتساوی حد یکی از کواکب شناخته‌اند و چون در همة تقویم‌های رقمی هر ساله جدولی زیر عنوان (حدود کواکب به عقیدة مصریان) درج و طبع می‌شود از آوردن آن در اینجا خودداری شد همچنین تقسیم دیگری به نام «وجوه کواکب» کرده‌اند و هر ده درجه از یک برج را به یک ستاره داده‌اند و این تقسیم هم متساوی است و هم بر قاعدة معلومی بنا شده زیرا ده درجة اول را به خداوند حمل که مریخ است داده‌اند ده درجة دوم را به فلک زیر مریخ که آفتاب است و ده درجه سوم به زهره و ده درجه اول ثور به تیر بعد ماه بعد زحل به همین ترتیب افلاک را دور داده تا آنکه ده درجة آخر حوت را باز به مریخ واگذارده‌اند.
به هر حال برای این تقسیم هم در آغاز تقویم‌های رقمی جدولی می‌کشند لهذا آوردن آن را در اینجا نیز لازم نیافتیم ـ در این مورد باز باید روشن شود که مقصود از «حد» و «وجه» این است که مثلاً هرگاه نوزاد در پنج درجه از طالع حمل به دنیا آمده باشد علاوه بر خداوند خانه که مریخ است و خداوند مثلثه آتشی که آفتاب و شرکای او هستند صاحب حد را نیز مؤثر می‌دانند و می‌گویند چون تا هفتمین درجة حمل حد مشتری است پس منسوبات و دلایل مشتری نیز باید در زندگانی طفل اثر کند و چون تا دهمین درجة حمل (وجه) مریخ است پس مدلولات مریخ هم موثر است الی آخر.
در منسوبات و دلایل سیارات: دربارة سیارات به ترتیب دوری فلک آنها از زمین می‌نویسیم: کیوان یعنی زحل نحس کلان است هرمزد یعنی مشتری سعد کلان یا سعداکبر است، بهرام یعنی مریخ نحس خردتر یا اصغر است آفتاب سعد است مگر در مواردی که ذیلاً یاد می‌کنیم که نحس می‌شود.
ناهید یعنی زهره سعد خرد تر یا اصغر است، تیر یعنی عطارد با سعد سعد است و با نحس نحس می‌شود ماه مانند آفتاب سعد است مگر در مواردی که یاد خواهد شد. کیوان و هرمزد و بهرام نرینه
(مذکر)‌اند و (کواکب علوی) خوانده می‌شوند زیرا فلک آنها بلندتر است و دورتر، آفتاب نیز نر است .
ناهید و ماه مادینه (مؤنث) می‌باشند و عطارد در حکم خنثی است. سیاراتی که فلک آنها زیر آفتاب واقع شده یعنی ناهید و تیر را (کواکب سفلی) خوانده‌اند و نیز آفتاب و ماه را غالباً به نام (نیرین) می‌خوانند.
دلایل سیارات بر مردم: کیوان (زحل) ستارة پیرمردان و رؤسای خاندانها و کشاورزان و فلاحین است، هرمزد (مشتری) ستارة داوران و قضات، اشراف و سادات و صاحبان مناصب عالی است ، بهرام (مریخ) ستارة مردم سلحشور و جنگ‌آور و آنچه به این طبقه شباهت دارد می‌باشد، آفتاب (شمس) ستارة پادشاهان و رؤسای دول است ، ناهید (زهره) ستارة زنان و خادمان عزیزتر و رامشگران و خنیاگران و آنچه شبیه این طبقات است می‌باشد. تیر (عطارد) ستارة دبیران و نویسندگان و مورخین و اعضای دیوان و علما و هنرمندان است، ماه (قمر) ستارة پیکان و سفیران و مسافران و بیگانگان و امثال اینها می‌باشد و بر عامه و توده نیز دلالت دارد.
نظر ستارگان: برای سیارات پنج حالت اتفاق می‌افتد که هر یک از آن احوال را نظر (یا اتصال کواکب) می‌خوانند از این قرار: تثلیث، وقتی است که میانه دو ستاره مقدار یکصد و بیست درجه یا چهار برج تمام که ثلث (۳۶۰ درجه) دور فلک است فاصله باشد مثلاً وقتی آفتاب در پنجمین درجة میزان و مشتری در پنجمین درجة دلو واقع شود میانة آفتاب و مشتری نظر تثلیث خواهد بود.
تربیع‌: وقتی است که مابین دو ستاره نود درجه یا سه برج تمام که ربع فلک است فاصله باشد مثلاً آفتاب در اولین درجة حمل و ماه در اولین درجة سرطان که بیفتد میانة آنها تربیع است.